عکسها و خاطره های تابستانه
یه شب بعد از اینکه از خونه مادر جون برگشتیم به همراه بابایی رفتیم پارک ساحلی . شما عاشقه این پارکی و بهش می گی گلوار یه عصر جمعه تابستونی لب دریا . شما و عشق شن بازی آخرین جمعه شهریور ماه یا تابستون که بابایی خونه نبود و من و شما با هم رفتیم لب ساحل و از اونجایی که همه وسایل شن بازیت تو ماشین بابایی بود با قاشق شنها رو می کندی و خیلی هم برات لذت بخش بود این هم تقریبا میشه گقت اولین نقاشی منسجم شماست . عکس یه دلقک که خیلی هم دوستش دارم . خیلی خوشگله مانی جونم ا اولین کار با سفالت عشقم ولی حیف از دستت افتاد و شکست تعطیلا عید فطر ( تیرماه ) شبی در چادر در گردنه حیران . تج...
نویسنده :
مامان فاطمه
14:13