خاطرات روزانه مانی جون
تو نیمه های اردیبهشت 95 من و شما تنهایی رفتیم چالوس خونه خاله مریم جون . اولین مسافرت تنهایی من و شما بود . توی سفر همش حس می کردم با یه آقا کوچولو که همه جوره حواسش به منه دارم مسافرت می کنم . خیلی تجربه عالی بود . بماند که همه غافلگیر شدن . چون به کسی نگفته بودیم . عکس پایین هم جلوی در خونه خاله مریم جونه . فردای همون روز که می خواستیم برای ناهار بریم بام چالوس پیک نیک . روز خیلی خوبی بود و شما حسابی با عمو محسن موتور سواری کردی عزیزم
ناهار خوردیم و دور و برمون هم گله گوسفند بود و شما هم از سگ گله خیلی ترسیدی . این هم عکس ناهارمون که خاله مریم زحمت کشیده بود .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی